قند عسل های مامان و بابا

چهارشنبه سوری سال93...

عروسکای نازم امسال دومین سالی بود که رفتیم چهارشنبه سوری .من کلا با این کار مخالفم .چند جا دعوت بودیم ولی از اونجایی که من خیلی میترسم اگه جای شلوغ بریم کسی بخوات و شیطونی کنه و ترقه بازی ...این جور کارا از رفتن انصراف دادم. مامان جونیا هم بنده خدا بخاطر ما نرفتن.قرار شد با هم یه جای نسبتا پرت و خاوت بریم .مامان جون هم زحمت کشید و واسمون اش رشته درست کرد. ساعت 9 شب در حالی که بارون میبارید(و اصولا شیرازیا اصلا همچین مواردی واسشون اهمیت نداره)رفتیم بیرون. یه جای دنج پیدا کردیم و اقا جون مشغول شد تا اتیش روشن کنه .چون همه جا خیس لبود و چوب خشک پیدا نمیشد اقا جون هر چی تیکه های ام دی اف و دیوار کوب های خونشون بود رو اورده بود .هر کی رد...
27 اسفند 1393

عکس های قند عسلا...

       این دو تا عکس هم از تولد بابایی متاسفانه بقیه عکسها مورد داشت .پارسا هم طبق معمول افتخار نداد ازش عکس تکی بگیریم....ان شاالله 120 ساله شی عشق همیشگی♥♥♥♥                   خودم فداااااااااااااااااااااااااات♥♥♥♥♥♥♥♥                 خدایا چرا اینا اینقدر از عکس گرفتن بدشون میاد ....باور کنید مردم تا این چند تا عک...
25 اسفند 1393

عکس های قند عسلا...

قند عسلای گلم در پارک بازی مجتمع زیتون♥♥♥     زمستون نمیشه پارک بریم فقط از پارکهای سر پوشیده میشه استفاده کرد.از طرفی هم وقت نمیشد ببریمتون .تو هفتع که بابایی خیلی سرش شلوغه و وقتی میاد خونه خیلی خستست .این عکسا هم مال حدود ا ماه پیشه عص پنجشنبه                 این اولین باری بود که پارسا بولینگ واقعی بازی میکرد.تا حالا همش با اسباب بازیای مختلف بازی کرده بود .گل پسری تو دو تا حرکت همشو انداخت            ...
25 اسفند 1393

زمستانه...

امسال زمستون هم داره تموم میشه مثل تموم ماهها و روز ها...مثل همه ی سالها... امسال پر از فراز و نشیب بود .پر از اتفاق های خوب و شیرین ...پر از روزهای کودکی ...پر از مشق و کتاب...پر از خنده و پر از گریه...امسال چند نفر از عزیزانمون رو از دست دادیم و فقط خاطراتشون واسمون موند ...امسال چند کوچولو هم به جمع خانواده و فامیل اضافه شدن که با اومدنشون کلی شادی اوردن.. اینا رو گفتم تا بدونید دنیا خیلی کوچیکه.روزها بدون در نظر گرفتن شادی یا غم تو میگزره و توجهی به تو نداره...ولی تو مواظب گذر زمان باش تا ازش عقب نمونی... عزیزای دل من ..نمیدونم با این چند تا دکمه کیبورد چطور تموم احساساتم رو از عشق شما بنویسم.تموم زندگیم ...تموم رویاهام...تموم م...
19 اسفند 1393
1