چهارشنبه سوری سال93...
عروسکای نازم امسال دومین سالی بود که رفتیم چهارشنبه سوری .من کلا با این کار مخالفم .چند جا دعوت بودیم ولی از اونجایی که من خیلی میترسم اگه جای شلوغ بریم کسی بخوات و شیطونی کنه و ترقه بازی ...این جور کارا از رفتن انصراف دادم. مامان جونیا هم بنده خدا بخاطر ما نرفتن.قرار شد با هم یه جای نسبتا پرت و خاوت بریم .مامان جون هم زحمت کشید و واسمون اش رشته درست کرد. ساعت 9 شب در حالی که بارون میبارید(و اصولا شیرازیا اصلا همچین مواردی واسشون اهمیت نداره)رفتیم بیرون. یه جای دنج پیدا کردیم و اقا جون مشغول شد تا اتیش روشن کنه .چون همه جا خیس لبود و چوب خشک پیدا نمیشد اقا جون هر چی تیکه های ام دی اف و دیوار کوب های خونشون بود رو اورده بود .هر کی رد...
نویسنده :
مامی حدیثه
11:18